مبانی اندیشه ای مجتمع

مبانی اندیشه ای مجتمع

اصالت تربیت انسان ولائی

یک: اگر «اصالت­ها» همانا بیان «اهداف­»اند، و اگر اولین هدف و به تبع اصالت از برای مدارس مجتمع­های آموزشی، تربیتی و قرآنی حضرت امام هادی علیه السلام همانا تربیت افرادی است که نه تنها همه یافته ­های معرفتی الهی خویش را «از» أهل­ البیت علیهم السلام و «به» أهل­ البیت علیهم السلام و «برای» أهل­ البیتD «بدانند» و بدان «معتقد» شوند و بر «باور قلبی» آن تلاش داشته باشند که جز از برای أهل­ البیت علیهم السلام و «اعتلای» نام و یاد و سیره و سنن آنان در زندگی مادّی و معنوی خویش تلاش ننمایند و اگر این­گونه «انسان» تربیت ­یافته همان «انسان مطلوب ولائی» است، پس بدون تردید انسان ولائی «اوّلین» و بلکه «آخرین» هدفِ مجتمع ­های آموزشی و تربیتی «بایسته» و «شایسته» و مورد «نظر انتظاری» از برای ظهور قائم أهل­ البیت علیهم السلام می­ باشند.

بی­جهت نیست که قرآن انسان را در قالب «مذکور» به «ذکر» آن هم در ظرف «حینِ» دهریّه ­ای تعریف می­کند ـ هَلْ أتی عَلَی الإنْسَانِ حینَ مِنَ الدَّهْرِ وَ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً[1] ـ این آیه هرگز به آن معنا نیست که انسان در حینی از زمان اساساً وجود نداشته است که آن واقعیّتی روشن بوده و نیاز به بیان الهی «هل أتٰی» ندارد، بلکه تصریح به آن است که انسان در هر حینی از ایّام دهر، جز مذکوریّت، واقعیّتی شایسته، بایسته و مورد انتظار ندارد و نباید داشته باشد؛ همان مذکوریّتی که ذکریّت­اش از آنِ امیرمؤمنان علی ­بن ­ابیطالبعلیه السلام است، چرا که ایشان فرمود: «…كا، الكافي بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍG أَنَّهُ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَG فِي خُطْبَةٍ لَهُ‏… فَأَنَا الذِّكْرُ الَّذِي عَنْهُ ضَلَّ…[2]»؛ من همان ذکری هستم که از او گمراه شده­اند.» سخن فوق بدان معنا است که فرضِ انسان «بودن» آدمی و به تبع انسان «شدن» آدمی به آن بوده و هست که وی نورانیّت و ولایت أهل­ البیت علیهم السلام را به عنوان «امانت الهی» پذیرفته باشد، که آن از عالم نور و به تبع جوهر شکل خلقی و فلقی یافته و در عالم ذر مورد شهود یقینی فاطمی قرار گرفته است والاّ چه دلیلی داشت که قالب «أحسن الخالقینی» به جسمِ لطیفۀ اجساد انسانی پوشیده شود و سایر موجودات چه در قالب جن یا حیوان یا گیاه و یا حتی جمادات در قالب و اشکال غیر از انسانِ کامل درآیند. حال اگر پیامبر خاتم] فرمود: «صِرْتُ مِنْ عَلیّ، بِعَلیّ إلی عَلی» و اگر امیرمؤمنان علیه السلام مظهر عجائب «ولایت الهی» در قالب انسان کامل است، و اگر «مُظهریّت» عجائب مقام ولایت امیرمؤمنان علیه السلام امروز در «شکل» و «قالب» حضرت بقیةالله تجلّی یافته است. پس بدون تردید تنها با تمسّک به ولایت علویّه و به تبع ولایت مهدویّه است که می­توان «دینِ محمّدیّه» را فهمید و باور کرد و بدان التزام «قلبی» و «عملی» داشت. با این بیان روشن می­شود که:

1: مجتمع­های امام هادیG در همه دروس آموزشی، تربیتی و قرآنی و چه در فعالیت­های «پرورشی» و «کارگاهی»، بوده و باید البته به دنبال تربیت انسان­های ولائی «خالص» و تربیت­شده در دستگاه «ولایت أمر» و مراتب مادونی آن و از جمله ولایت مطلقه فقیه باشد؛ مجتمع هرگز دانش­آموزان خانواده­های «بی­قید» و «لاابالی» نسبت به دین از یک سو و یا صرفاً دانای به علومی لابشرطِ از دین و آخرت را نه «جذب» می­کند و نه «تربیت» می­کند، که این همان خواسته «ظالمان» تاریخ ستم بر رسالت، نبوّت و ولایت از جانب قابیلیان، نمرودیان، فرعونیان و یهودیان بنی­اسرائیل و سقیفه­ای­ها بوده و هست.

2: مجتمع امام هادیG تلاش دارد که از متن دروس «علمی»، «قرآنی» و «کارگاهی» و آموزشی، همانا «معارف» و «علوم» و «تربیت» ولائی خود را عرضه کند تا با طریق قرار دادن متن­های محوری نظام آموزش و پرورش کنونی [که البته اشکالاتی بسیار دارد] حاصلی از پسران و دختران را عرضه کند که در سوز و گداز «ظهور»، «فعّال» باشند. بدیهی است که این نوع روش­های متن­محورانه کاری بس مشکل و طاقت­فرسا است، چرا که اصولاً ذاتِ تربیت انسان ولائیِ منتظر و کارآمد از برای ظهور کاری سخت خواهد بود والاّ ظهور اولیّه با آن مشکلات طاقت­فرسا به دوران غیبتی که دوران آماده شدن و استعداد یافن است منتهی نمی­گردید، چه رسد به آن­که متن پیشینیان اسمی و قانونی آن غالباً فاقد ارزش­های ولائی باشد. به همین جهت است که باید اساس مدارس مجتمع­های فوق بر ثبت­نام دانش­آموزان از دوران جنینی و شیرخوارگی باشد و نه در دوران­های پسین نوباوگی و غیر آن.

3: مجتمع امام هادیG هرگز نمی­تواند بدون «هم­راستائی» و فعالیت شبانه­روزی کادر «فعّال» و «معتقد» و ملتزم به التزامات قلبی و عقلی و گرایشی از یک سو و زمینه­سازی اولیاء متدیّن و ملزم دانش­آموزان از سوی دیگر و همراهی مسئولان «باورمند» به تربیت انسان ولائی در «ادارات» آموزش و پرورش «قدمی» بردارد، چه رسد به آن­که بخواهد «موفق» باشد. از این­رو تلاش می­کند که از کادرهای «تربیت­یافته» بر اساس «تفکّر» فوق بهره گیرد و از خانواده­هایی ثبت­نام کند که اعتقادات فوق را پذیرفته باشند و یا حداقل نسبت به آن موضع منفی نداشته باشند. بی­دلیل نیست که پذیرش دانش­آموزان در مدارس امام هادیG با مصاحبه­هایی طراحی شده و موشکافانه انجام گرفته و یا خواهد گرفت.

4: آن­چه که در مدارس مجتمع­های حضرت امام هادیG به عنوان نکات برجسته و عصاره­ای عرضه می­شود قبلاً مبانی فقاهتی و اصولی آن در حوزه فقاهت ولائیّه محسنیّه قم مورد بررسی و ارزیابی­های دقیق و ده­ها ساله واقع شده که اینک برون­داد آن در مدارس حضرت امام هادیG عرضه خواهد شد ان­شاءالله و شاء علی.  

5: عرضه و استفاده از روایات ناب شیعی و ولائی همان روایات مأنأنیّه از جمله اقدامات جدّی ما خواهد بود.

دو: اصول سیاست­های لازم جهت اخذ تربیت انسان ولائی را می­توان در امور زیر دسته­بندی کرد:

1: اصل برنامه­ریزی آموزشی، تربیتی، قرآنی و پرورشی از دوران نطفه­ریزی، جنینی، شیرخوارگی تا پایان دورۀ دبیرستان و بلکه دوران­های پسین آن از برای یکایک دانش­آموزان بر اساس روایات و معارف وحیانی

2: اصل یافت کادر مطلوب از میان بدنۀ جامعه بر اساس شایسته­سالاری آن هم بدون لحاظ کوچک­ترین روابط خاصّ گذشته و یا آینده با کادرهای موجود

3: اصل پرهیز از جذب خانواده­های غیرهمسو، باندباز، جوّساز، پُرتوقّع و غیرقابل همکار با مدرسه و برنامه­های آن

4: اصل جذب حداکثری دانش­آموزان مستعد و قابل رشد بر اساس برنامه­های مجتمع

5: اصل ارتباط حداکثری مدرسه با خانه و خانواده دانش­آموزان بر اساس ضوابط شرعی و نیز بر پایۀ برنامه­های مدوّن

سه: برنامه­های اجرائی تربیت انسان ولائی:

1: تلاش برای تناسب­سازی شخصیّت دانش­آموزان با اهداف تربیت ولائی از راه رسم گزاره­های شایسته از اهل­البیتD و یاران خاصّۀ آن­ها

2: تدوین طرح درس­های تربیتی ـ پرورشی مبتنی برطرح و برنامۀ تربیت انسان ولائی بر اساس متون آموزشی از طریق تجزیۀ مفاد دروس و تحلیل و ترکیب آن­ها، بر اساس روش­های عرضۀ غیرمستقیم پراکنده و مناسبتی، مستقیم و دسته­بندی شده و بالاخره حلّ­المسائل خرد و کلان زندگی فردی، مجموعی و جمعی

3: ارائه جزوات آموزشی و مجلات آموزشی ـ تربیتی برای خانواده دانش­آموزان جهت تناسب­سازی محیطی خانه و مدرسه

4: عرضۀ روایات ناب ولائیّه همانند روایات مأنأنیّه (خطبة البیان) و غیره

5: معرفی شناسنامه­ای اهل­البیتD و الزام دانش­آموزان به فراگیری شناخت کلان از اهل­البیتD

6: تعریف ولائی حروف و اعداد به عنوان دو پایه اساسی از برای فهم حقائق ولائی قرآن

7: عرضۀ اذکار خاصّه به همراه آثار آن­ها جهت ترتبیت ولائی دانش­آموزان آن هم به میزان موضوعات و موارد مورد نیاز در حال و آینده و یا حتی جبران گذشتۀ خود و والدین خویش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اصالت شفافیّت

از اصول زیربنائی مجتمع امام هادیG اصالت شفافیّت در اهداف، برنامه­ها، روش­های اجرائی، نظارتی و مالی، و نتایج کارکردهاست؛ کاری که اکثر آن­ها در کمتر مدرسه یا مجتمع آموزشی انجام می­شود. به همین جهت، مجتمع علاوه بر بیان اهداف و اصالت­ها و نیز برنامه­های خویش، امور زیر را انجام داده و خواهد داد:

الف: شفافیّت در اهداف و برنامه­ها­ی کلان، کل و جزء (اصل نورانیّت)

ب: شفافیّت در روش­های اجرائی ـ نظارتی (اصل هدایت)

ج: شفافیّت در امور مالی و امکاناتی (اصل حلیّت)

د: شفافیّت در نتایج کارکردها و سنجه­های کادر و دانش­آموزان (اصل تحسّب)

*       *       *

اصل تحسّب یا اصل شفافیّت کمّی ـ کیفی در نتایج کارکردها و سنجه­های کادر اجرائی و دانش­آموزان مدارس

برخی از همکاران محترم گاه گلایه دارند که چرا اساساً به یکایک کادر شامل رؤسای مجتمع، مدیران، کادرهای اجرائی مدارس، معاونین، مستخدمین و دانش­آموزان و خانواده­های آن­ها نمره داده می­شود و از کجا و با چه قانونی نمرات فوق صحیح است و بر فرض صحّت چرا نمرات فوق به سایر همکاران داده می­شود و بر فرض داده شدن اطّلاعات همکاران یک مدرسه از مدارس مجتمع چرا به مدارس دیگر مجتمع اخبار آن­ها اعلام می­گردد. بر فرض درستی إخبار فوق، چرا خانواده­ها باید از آن­ها خبردار شوند در حالی که عوارض منفی بسیاری برای همکاران و حتّی خود مدرسه را به دنبال دارد. برای روشن شدن پاسخ به سوالات فوق اشاره به نکات زیر ضروری است:

1: آن­چه که در مجتمع بابت نمره­گذاری به کارکردها می­گذرد بر اساس مبانی دینی و قرآنی است چرا که اگر نمره­گذاری بر اساس کلمۀ «حساب» تعریف شده در حالی که حساب به معنای «شمردن کافی از برای ریزترین واقعیّات جهت عرضۀ شفاف» است، و اگر نمره­گذاری بدون شمردن ـ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِساب[3] ـ معنا نداشته و از این جهت تعاریف «توصیفی» به عالی، خوب، متوسط و بد چیزی جز کلاهبرداری نبوده و تنها طاغیانِ طاغوتی انتظار دارند که حساب نباشد ـ إِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِساباً[4] ـ در حالی که اصحابِ یمین یا همان بهشتی­ها بر اساس برهان عقلی خویش، انتظار محاسبات عددی کارکردهایشان را دارایند ـ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَيَقُولُ هَآؤُمُ ٱقْرَءُواْ كِتَٰبِيَه * إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَه[5] ـ و اگر محاسبات عددی از سوی کسانی نفی می­­گردد و بلکه انتظار و آرزوی انجام آن را ندارند که در گروه جهنّمیان قرار دارند ـ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَٰبِيَه * وَ لَمْ أَدرِ مَا حِسَابِيَه[6] ـ و اگر در آیات شریفۀ قرآن، نمره­گذاری یا همان محاسبه به حساب گاه به «عدد»، و گاه به «وزن» و گاه به «کیل» تعریف می­شود، و اگر محاسبات عددی در قرآن از اصول تردیدناپذیر در پرداخت داده­ها و دریافت ستاده­ها بوده و از برای آن آیات فراوانی بیان شده است پس بدون تردید باید ارزیابی از کارکرد همکاران مجتمع با محاسبات عددی، آن هم دقیق و به نحو مکتوب به کتابت (کارنامه) عرضه شود. بر این اساس:

الف: اگر قوام سنجش کارکردها به دریافت گزارشات مستقیم و غیرمستقیم است پس بدون تردید ارائه گزارش­ها از سوی تمامی رده­های سازمانی کادر مجتمع باید انجام گرفته چنان­که نظارت­های ستادی نیز دقیقاً انجام گیرد تا برآیند صحیحی از مجموعه کارکردها در زمان بایستۀ خویش ـ که همانا برای خود کادر در هر روز، یا هفته و یا هر ماه به عنوان یوم الحساب صورت می­گیرد، از برای والدین به نحو فصلی انجام گیرد ـ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقّ[7] ـ تا مبادا با غفلت خویش ـ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ[8] ـ  دچار بحران و استرس شوند ـ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا[9].

ب: بر اساس محاسبات عددی است که داوری و رسیدگی­ها نه تنها به سرعت انجام می­گیرد ـ إِنَّهُ تَعالى یُحاسِبُ الْخَلائِقَ کُلَّهُمْ فِی مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ[10] ـ که محاسبات فوق از برای «همگان»، «هم­زمان» انجام می­گیرد ـ و روي عن أميرالمؤمنينG أنّه قال: معناه أنّه يحاسب الخلائق دفعة كما يرزقهم دفعة[11] ـ  از این­روست که اصل محاسبه در مدارس مجتمع باید امری واضح، همگانی، هم­زمان و به سرعت تلقّی گردد.

ج: به میزان محاسبات عددی کارکرد نیروهاست که اعتبارات و پرداخت­ها باید انجام گیرد ـ جَزٰاءً مِنْ رَبِّكَ عَطٰاءً حِسٰاباً [12]ـ در غیر این صورت حدّ کفایت که به «جزاء» تعریف می­شود متوقّف به محاسبات نبود.

د: محاسبات عددی که در واقع سنجش کردن، برآورد کردن و حساب کردن است نه تنها باید در هر فصل آموزشی (ترم) و یا در پایان سال انجام گیرد، که باید روزانه انجام شود تا نه تنها کارکنان ملتزم به برنامه­های روزانۀ آموزشی و عدم تخلّف از آن باشند («مشارطۀ آموزشی»)، و تا نه تنها در طول روز مراقبت کند تا به آن مشارطه عمل کند (مراقبۀ آموزشی)، و تا نه تنها بر اساس آن مشارطه و مراقبه، در پایان هر روز آموزشی به ارزیابی کارکردی خویش (محاسبه) بپردازد، که اگر به تخلّف و یا کم­کاری و یا به تجربه­ای دست یافتند که در هنگام آموزش به دست آورده و در گذشته آن را اِعمال نکرده باشند خویش را بر عدم دانستن آن، و عدم به کارگیری آن و یا کم­گذاری­های خود، سرزنش کنند (معاتبه)و تا ضمن طلب بخشش از خداوند و حق­النّاس ترتّب یافته بر خویش و استغفار، به جبران و تدارک بایسته و شایسته بپردازد تا از «منتظران» باشد و در صورتی که تخلّفی نکرده و یا به اندازۀ توان خود درست عمل کرده و خداوند و حضرت امام هادیG و حضرت بقیة اللهQ را ناظر می­دیده و کم­گذاری نکرده، در این صورت «حمد» خداوند را به جای آورده و خواهات «توفیقات» خویش و سایر همکاران خود شود ـ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ص قَالَ: لَيْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ يُحَاسِبْ‏ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ[13].

ه‍ : انجام این محاسبه­ها و گزارش­دهی­ها باید همانا در «شب» و قبل از خواب آن هم در مکانی «خلوت» و «ساکت»، آن هم با توجه به ریزترین نکات مثبت و منفی صورت گیرد ـ وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ[14]ـ تا پرداخت­ها و جبران زحمات یا برخوردها به نحو ذرّه­ای و بدون کوچک­ترین اغماض صورت گیرد ـ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةً خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةً شَرّاً یَرَهُ[15].

و: محاسبات و سنجش­های فوق باید همگانی و بدون استثناء باشد چنان­که باید علاوه بر کادرهای صفّی، کادرهای ستادی هم همان مراتب چهارگانه نظارت و سنجش را انجام دهند ـ فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِین * عَمّا کانُوا یَعْمَلُون[16]ـ چنان­که باید محاسبات فوق برای هر کس کاملاً ارسال شود تا قبل از آن­که دیگران محاسبه کنند خود محاسبه­کنندۀ خویش باشد ـ اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا[17].

ز: آن­چه که در «محاسبات» کارکردی روزانه، هفتگی و ماهانه و بالاخره فصلی و سالیانه باید «مدّنظر» باشد نه تنها محاسبات «کمّی» و «عددی» است، که محاسبات «کیفی» بر وزن عددی ـ عَنِ النَّبِی]:حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأكْبَرِ[18] ـ از سوی خود  قبل از ارزیابی آن از سوی ستاد مجتمع و بلکه حضرات معصومینD و خداوند تبارک و تعالی است. این در حالی است که هر کس باید شدیدترین محاسبات نسبت به خود را انجام دهد قبل از آن­که دیگران او را محاسبه کنند ـ لا يَكونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقينَ حَتّى يُحاسِبَ نَفْسَهُ اَشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِالشَّريكِ شَريكَهُ فَيَعْلَمَ مِنْ اَيْنَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ اَيْنَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ اَيْنَ مَلْبَسُهُ اَمِنْ حِلٍّ اَمْمِنْ حَرامٍ[19].

2: ثمرۀ محاسبه­های کارکردِ روزانه آثار حتمی زیر است:

الف: «اصلاح» به موقع روش­ها و برنامه­های اجراء شده بر اساس روایت امیرمؤمنانG «ثَمَرَةُ الْمُحاسَبَةِ صَلاحُ النَّفْسِ».[20]

ب: «یافت» نقطه­های ضعف آموزشی، پرورشی، تربیتی و قرآنی خود یا دانش­آموزان و یا در فرض دارا بودن از مسئولیت­های مدیریتی، کشف نقاط ضعف خود نسبت به دیگران، به خصوص آن­که یافت نقاط ضعف کم­کم آثار خویش را در عملکرد روزانۀ خود نشان می­دهد، و آرام آرام به مرحلۀ «ایمان» و بلکه به «تقوای» مدیریتی، آموزگاری، دانش­آموزی و فرزندپروری نزدیک خواهد شد ـ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.[21]

ج: وصول به «سعادتمندی» ـ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ سَعِدَ.[22]

د: واقع شدن در جبهۀ مقام امامتی حضرت امام هادیG و از  کارکنان و ارباب جمعی واقعی آن حضرت واقع شدن ـ لَيس مِنّا مَن لَم يُحاسِبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَومٍ.

 

 

[1]. انسان: 1.

[2]. بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج‏24 ؛ ص19

[3]. یونس: 5.

[4]. نبأ: 27.

[5]. حاقه: 20-19.

[6]. همان: 26-25.

[7]. انبیاء: 97.

[8]. انبیاء: 1.

[9]. انبیاء: 97.

[10]. مجمع البيان، ج2، ص531، ذيل آيه 202 سوره بقره.

[11]. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏2، ص299.

[12]. نبأ: 36.

[13]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص453.

[14]. انبیاء: 47.

[15]. زلزال: 8-7.

[16]. حجر: 93-92.

[17]. اسراء: 14.

[18]. بحارالأنوار، ج27، ص73.

[19]. مکارم الأخلاق، ص468.

[20]. غررالحکم، 4656.

[21]. حشر: 18.

[22]. غرر الحکم، 7887.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا