مبانی اندیشه ای مجتمع
اصالت تربیت انسان ولائی
یک: اگر «اصالتها» همانا بیان «اهداف»اند، و اگر اولین هدف و به تبع اصالت از برای مدارس مجتمعهای آموزشی، تربیتی و قرآنی حضرت امام هادی علیه السلام همانا تربیت افرادی است که نه تنها همه یافته های معرفتی الهی خویش را «از» أهل البیت علیهم السلام و «به» أهل البیت علیهم السلام و «برای» أهل البیتD «بدانند» و بدان «معتقد» شوند و بر «باور قلبی» آن تلاش داشته باشند که جز از برای أهل البیت علیهم السلام و «اعتلای» نام و یاد و سیره و سنن آنان در زندگی مادّی و معنوی خویش تلاش ننمایند و اگر اینگونه «انسان» تربیت یافته همان «انسان مطلوب ولائی» است، پس بدون تردید انسان ولائی «اوّلین» و بلکه «آخرین» هدفِ مجتمع های آموزشی و تربیتی «بایسته» و «شایسته» و مورد «نظر انتظاری» از برای ظهور قائم أهل البیت علیهم السلام می باشند.
بیجهت نیست که قرآن انسان را در قالب «مذکور» به «ذکر» آن هم در ظرف «حینِ» دهریّه ای تعریف میکند ـ هَلْ أتی عَلَی الإنْسَانِ حینَ مِنَ الدَّهْرِ وَ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً[1] ـ این آیه هرگز به آن معنا نیست که انسان در حینی از زمان اساساً وجود نداشته است که آن واقعیّتی روشن بوده و نیاز به بیان الهی «هل أتٰی» ندارد، بلکه تصریح به آن است که انسان در هر حینی از ایّام دهر، جز مذکوریّت، واقعیّتی شایسته، بایسته و مورد انتظار ندارد و نباید داشته باشد؛ همان مذکوریّتی که ذکریّتاش از آنِ امیرمؤمنان علی بن ابیطالبعلیه السلام است، چرا که ایشان فرمود: «…كا، الكافي بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍG أَنَّهُ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَG فِي خُطْبَةٍ لَهُ… فَأَنَا الذِّكْرُ الَّذِي عَنْهُ ضَلَّ…[2]»؛ من همان ذکری هستم که از او گمراه شدهاند.» سخن فوق بدان معنا است که فرضِ انسان «بودن» آدمی و به تبع انسان «شدن» آدمی به آن بوده و هست که وی نورانیّت و ولایت أهل البیت علیهم السلام را به عنوان «امانت الهی» پذیرفته باشد، که آن از عالم نور و به تبع جوهر شکل خلقی و فلقی یافته و در عالم ذر مورد شهود یقینی فاطمی قرار گرفته است والاّ چه دلیلی داشت که قالب «أحسن الخالقینی» به جسمِ لطیفۀ اجساد انسانی پوشیده شود و سایر موجودات چه در قالب جن یا حیوان یا گیاه و یا حتی جمادات در قالب و اشکال غیر از انسانِ کامل درآیند. حال اگر پیامبر خاتم] فرمود: «صِرْتُ مِنْ عَلیّ، بِعَلیّ إلی عَلی» و اگر امیرمؤمنان علیه السلام مظهر عجائب «ولایت الهی» در قالب انسان کامل است، و اگر «مُظهریّت» عجائب مقام ولایت امیرمؤمنان علیه السلام امروز در «شکل» و «قالب» حضرت بقیةالله تجلّی یافته است. پس بدون تردید تنها با تمسّک به ولایت علویّه و به تبع ولایت مهدویّه است که میتوان «دینِ محمّدیّه» را فهمید و باور کرد و بدان التزام «قلبی» و «عملی» داشت. با این بیان روشن میشود که:
1: مجتمعهای امام هادیG در همه دروس آموزشی، تربیتی و قرآنی و چه در فعالیتهای «پرورشی» و «کارگاهی»، بوده و باید البته به دنبال تربیت انسانهای ولائی «خالص» و تربیتشده در دستگاه «ولایت أمر» و مراتب مادونی آن و از جمله ولایت مطلقه فقیه باشد؛ مجتمع هرگز دانشآموزان خانوادههای «بیقید» و «لاابالی» نسبت به دین از یک سو و یا صرفاً دانای به علومی لابشرطِ از دین و آخرت را نه «جذب» میکند و نه «تربیت» میکند، که این همان خواسته «ظالمان» تاریخ ستم بر رسالت، نبوّت و ولایت از جانب قابیلیان، نمرودیان، فرعونیان و یهودیان بنیاسرائیل و سقیفهایها بوده و هست.
2: مجتمع امام هادیG تلاش دارد که از متن دروس «علمی»، «قرآنی» و «کارگاهی» و آموزشی، همانا «معارف» و «علوم» و «تربیت» ولائی خود را عرضه کند تا با طریق قرار دادن متنهای محوری نظام آموزش و پرورش کنونی [که البته اشکالاتی بسیار دارد] حاصلی از پسران و دختران را عرضه کند که در سوز و گداز «ظهور»، «فعّال» باشند. بدیهی است که این نوع روشهای متنمحورانه کاری بس مشکل و طاقتفرسا است، چرا که اصولاً ذاتِ تربیت انسان ولائیِ منتظر و کارآمد از برای ظهور کاری سخت خواهد بود والاّ ظهور اولیّه با آن مشکلات طاقتفرسا به دوران غیبتی که دوران آماده شدن و استعداد یافن است منتهی نمیگردید، چه رسد به آنکه متن پیشینیان اسمی و قانونی آن غالباً فاقد ارزشهای ولائی باشد. به همین جهت است که باید اساس مدارس مجتمعهای فوق بر ثبتنام دانشآموزان از دوران جنینی و شیرخوارگی باشد و نه در دورانهای پسین نوباوگی و غیر آن.
3: مجتمع امام هادیG هرگز نمیتواند بدون «همراستائی» و فعالیت شبانهروزی کادر «فعّال» و «معتقد» و ملتزم به التزامات قلبی و عقلی و گرایشی از یک سو و زمینهسازی اولیاء متدیّن و ملزم دانشآموزان از سوی دیگر و همراهی مسئولان «باورمند» به تربیت انسان ولائی در «ادارات» آموزش و پرورش «قدمی» بردارد، چه رسد به آنکه بخواهد «موفق» باشد. از اینرو تلاش میکند که از کادرهای «تربیتیافته» بر اساس «تفکّر» فوق بهره گیرد و از خانوادههایی ثبتنام کند که اعتقادات فوق را پذیرفته باشند و یا حداقل نسبت به آن موضع منفی نداشته باشند. بیدلیل نیست که پذیرش دانشآموزان در مدارس امام هادیG با مصاحبههایی طراحی شده و موشکافانه انجام گرفته و یا خواهد گرفت.
4: آنچه که در مدارس مجتمعهای حضرت امام هادیG به عنوان نکات برجسته و عصارهای عرضه میشود قبلاً مبانی فقاهتی و اصولی آن در حوزه فقاهت ولائیّه محسنیّه قم مورد بررسی و ارزیابیهای دقیق و دهها ساله واقع شده که اینک برونداد آن در مدارس حضرت امام هادیG عرضه خواهد شد انشاءالله و شاء علی.
5: عرضه و استفاده از روایات ناب شیعی و ولائی همان روایات مأنأنیّه از جمله اقدامات جدّی ما خواهد بود.
دو: اصول سیاستهای لازم جهت اخذ تربیت انسان ولائی را میتوان در امور زیر دستهبندی کرد:
1: اصل برنامهریزی آموزشی، تربیتی، قرآنی و پرورشی از دوران نطفهریزی، جنینی، شیرخوارگی تا پایان دورۀ دبیرستان و بلکه دورانهای پسین آن از برای یکایک دانشآموزان بر اساس روایات و معارف وحیانی
2: اصل یافت کادر مطلوب از میان بدنۀ جامعه بر اساس شایستهسالاری آن هم بدون لحاظ کوچکترین روابط خاصّ گذشته و یا آینده با کادرهای موجود
3: اصل پرهیز از جذب خانوادههای غیرهمسو، باندباز، جوّساز، پُرتوقّع و غیرقابل همکار با مدرسه و برنامههای آن
4: اصل جذب حداکثری دانشآموزان مستعد و قابل رشد بر اساس برنامههای مجتمع
5: اصل ارتباط حداکثری مدرسه با خانه و خانواده دانشآموزان بر اساس ضوابط شرعی و نیز بر پایۀ برنامههای مدوّن
سه: برنامههای اجرائی تربیت انسان ولائی:
1: تلاش برای تناسبسازی شخصیّت دانشآموزان با اهداف تربیت ولائی از راه رسم گزارههای شایسته از اهلالبیتD و یاران خاصّۀ آنها
2: تدوین طرح درسهای تربیتی ـ پرورشی مبتنی برطرح و برنامۀ تربیت انسان ولائی بر اساس متون آموزشی از طریق تجزیۀ مفاد دروس و تحلیل و ترکیب آنها، بر اساس روشهای عرضۀ غیرمستقیم پراکنده و مناسبتی، مستقیم و دستهبندی شده و بالاخره حلّالمسائل خرد و کلان زندگی فردی، مجموعی و جمعی
3: ارائه جزوات آموزشی و مجلات آموزشی ـ تربیتی برای خانواده دانشآموزان جهت تناسبسازی محیطی خانه و مدرسه
4: عرضۀ روایات ناب ولائیّه همانند روایات مأنأنیّه (خطبة البیان) و غیره
5: معرفی شناسنامهای اهلالبیتD و الزام دانشآموزان به فراگیری شناخت کلان از اهلالبیتD
6: تعریف ولائی حروف و اعداد به عنوان دو پایه اساسی از برای فهم حقائق ولائی قرآن
7: عرضۀ اذکار خاصّه به همراه آثار آنها جهت ترتبیت ولائی دانشآموزان آن هم به میزان موضوعات و موارد مورد نیاز در حال و آینده و یا حتی جبران گذشتۀ خود و والدین خویش
اصالت شفافیّت
از اصول زیربنائی مجتمع امام هادیG اصالت شفافیّت در اهداف، برنامهها، روشهای اجرائی، نظارتی و مالی، و نتایج کارکردهاست؛ کاری که اکثر آنها در کمتر مدرسه یا مجتمع آموزشی انجام میشود. به همین جهت، مجتمع علاوه بر بیان اهداف و اصالتها و نیز برنامههای خویش، امور زیر را انجام داده و خواهد داد:
الف: شفافیّت در اهداف و برنامههای کلان، کل و جزء (اصل نورانیّت)
ب: شفافیّت در روشهای اجرائی ـ نظارتی (اصل هدایت)
ج: شفافیّت در امور مالی و امکاناتی (اصل حلیّت)
د: شفافیّت در نتایج کارکردها و سنجههای کادر و دانشآموزان (اصل تحسّب)
* * *
اصل تحسّب یا اصل شفافیّت کمّی ـ کیفی در نتایج کارکردها و سنجههای کادر اجرائی و دانشآموزان مدارس
برخی از همکاران محترم گاه گلایه دارند که چرا اساساً به یکایک کادر شامل رؤسای مجتمع، مدیران، کادرهای اجرائی مدارس، معاونین، مستخدمین و دانشآموزان و خانوادههای آنها نمره داده میشود و از کجا و با چه قانونی نمرات فوق صحیح است و بر فرض صحّت چرا نمرات فوق به سایر همکاران داده میشود و بر فرض داده شدن اطّلاعات همکاران یک مدرسه از مدارس مجتمع چرا به مدارس دیگر مجتمع اخبار آنها اعلام میگردد. بر فرض درستی إخبار فوق، چرا خانوادهها باید از آنها خبردار شوند در حالی که عوارض منفی بسیاری برای همکاران و حتّی خود مدرسه را به دنبال دارد. برای روشن شدن پاسخ به سوالات فوق اشاره به نکات زیر ضروری است:
1: آنچه که در مجتمع بابت نمرهگذاری به کارکردها میگذرد بر اساس مبانی دینی و قرآنی است چرا که اگر نمرهگذاری بر اساس کلمۀ «حساب» تعریف شده در حالی که حساب به معنای «شمردن کافی از برای ریزترین واقعیّات جهت عرضۀ شفاف» است، و اگر نمرهگذاری بدون شمردن ـ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِساب[3] ـ معنا نداشته و از این جهت تعاریف «توصیفی» به عالی، خوب، متوسط و بد چیزی جز کلاهبرداری نبوده و تنها طاغیانِ طاغوتی انتظار دارند که حساب نباشد ـ إِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِساباً[4] ـ در حالی که اصحابِ یمین یا همان بهشتیها بر اساس برهان عقلی خویش، انتظار محاسبات عددی کارکردهایشان را دارایند ـ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَيَقُولُ هَآؤُمُ ٱقْرَءُواْ كِتَٰبِيَه * إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَه[5] ـ و اگر محاسبات عددی از سوی کسانی نفی میگردد و بلکه انتظار و آرزوی انجام آن را ندارند که در گروه جهنّمیان قرار دارند ـ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَٰبِيَه * وَ لَمْ أَدرِ مَا حِسَابِيَه[6] ـ و اگر در آیات شریفۀ قرآن، نمرهگذاری یا همان محاسبه به حساب گاه به «عدد»، و گاه به «وزن» و گاه به «کیل» تعریف میشود، و اگر محاسبات عددی در قرآن از اصول تردیدناپذیر در پرداخت دادهها و دریافت ستادهها بوده و از برای آن آیات فراوانی بیان شده است پس بدون تردید باید ارزیابی از کارکرد همکاران مجتمع با محاسبات عددی، آن هم دقیق و به نحو مکتوب به کتابت (کارنامه) عرضه شود. بر این اساس:
الف: اگر قوام سنجش کارکردها به دریافت گزارشات مستقیم و غیرمستقیم است پس بدون تردید ارائه گزارشها از سوی تمامی ردههای سازمانی کادر مجتمع باید انجام گرفته چنانکه نظارتهای ستادی نیز دقیقاً انجام گیرد تا برآیند صحیحی از مجموعه کارکردها در زمان بایستۀ خویش ـ که همانا برای خود کادر در هر روز، یا هفته و یا هر ماه به عنوان یوم الحساب صورت میگیرد، از برای والدین به نحو فصلی انجام گیرد ـ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقّ[7] ـ تا مبادا با غفلت خویش ـ اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ[8] ـ دچار بحران و استرس شوند ـ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا[9].
ب: بر اساس محاسبات عددی است که داوری و رسیدگیها نه تنها به سرعت انجام میگیرد ـ إِنَّهُ تَعالى یُحاسِبُ الْخَلائِقَ کُلَّهُمْ فِی مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ[10] ـ که محاسبات فوق از برای «همگان»، «همزمان» انجام میگیرد ـ و روي عن أميرالمؤمنينG أنّه قال: معناه أنّه يحاسب الخلائق دفعة كما يرزقهم دفعة[11] ـ از اینروست که اصل محاسبه در مدارس مجتمع باید امری واضح، همگانی، همزمان و به سرعت تلقّی گردد.
ج: به میزان محاسبات عددی کارکرد نیروهاست که اعتبارات و پرداختها باید انجام گیرد ـ جَزٰاءً مِنْ رَبِّكَ عَطٰاءً حِسٰاباً [12]ـ در غیر این صورت حدّ کفایت که به «جزاء» تعریف میشود متوقّف به محاسبات نبود.
د: محاسبات عددی که در واقع سنجش کردن، برآورد کردن و حساب کردن است نه تنها باید در هر فصل آموزشی (ترم) و یا در پایان سال انجام گیرد، که باید روزانه انجام شود تا نه تنها کارکنان ملتزم به برنامههای روزانۀ آموزشی و عدم تخلّف از آن باشند («مشارطۀ آموزشی»)، و تا نه تنها در طول روز مراقبت کند تا به آن مشارطه عمل کند (مراقبۀ آموزشی)، و تا نه تنها بر اساس آن مشارطه و مراقبه، در پایان هر روز آموزشی به ارزیابی کارکردی خویش (محاسبه) بپردازد، که اگر به تخلّف و یا کمکاری و یا به تجربهای دست یافتند که در هنگام آموزش به دست آورده و در گذشته آن را اِعمال نکرده باشند خویش را بر عدم دانستن آن، و عدم به کارگیری آن و یا کمگذاریهای خود، سرزنش کنند (معاتبه)و تا ضمن طلب بخشش از خداوند و حقالنّاس ترتّب یافته بر خویش و استغفار، به جبران و تدارک بایسته و شایسته بپردازد تا از «منتظران» باشد و در صورتی که تخلّفی نکرده و یا به اندازۀ توان خود درست عمل کرده و خداوند و حضرت امام هادیG و حضرت بقیة اللهQ را ناظر میدیده و کمگذاری نکرده، در این صورت «حمد» خداوند را به جای آورده و خواهات «توفیقات» خویش و سایر همکاران خود شود ـ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ص قَالَ: لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ[13].
ه : انجام این محاسبهها و گزارشدهیها باید همانا در «شب» و قبل از خواب آن هم در مکانی «خلوت» و «ساکت»، آن هم با توجه به ریزترین نکات مثبت و منفی صورت گیرد ـ وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ[14]ـ تا پرداختها و جبران زحمات یا برخوردها به نحو ذرّهای و بدون کوچکترین اغماض صورت گیرد ـ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةً خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةً شَرّاً یَرَهُ[15].
و: محاسبات و سنجشهای فوق باید همگانی و بدون استثناء باشد چنانکه باید علاوه بر کادرهای صفّی، کادرهای ستادی هم همان مراتب چهارگانه نظارت و سنجش را انجام دهند ـ فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِین * عَمّا کانُوا یَعْمَلُون[16]ـ چنانکه باید محاسبات فوق برای هر کس کاملاً ارسال شود تا قبل از آنکه دیگران محاسبه کنند خود محاسبهکنندۀ خویش باشد ـ اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا[17].
ز: آنچه که در «محاسبات» کارکردی روزانه، هفتگی و ماهانه و بالاخره فصلی و سالیانه باید «مدّنظر» باشد نه تنها محاسبات «کمّی» و «عددی» است، که محاسبات «کیفی» بر وزن عددی ـ عَنِ النَّبِی]:حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأكْبَرِ[18] ـ از سوی خود قبل از ارزیابی آن از سوی ستاد مجتمع و بلکه حضرات معصومینD و خداوند تبارک و تعالی است. این در حالی است که هر کس باید شدیدترین محاسبات نسبت به خود را انجام دهد قبل از آنکه دیگران او را محاسبه کنند ـ لا يَكونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقينَ حَتّى يُحاسِبَ نَفْسَهُ اَشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِالشَّريكِ شَريكَهُ فَيَعْلَمَ مِنْ اَيْنَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ اَيْنَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ اَيْنَ مَلْبَسُهُ اَمِنْ حِلٍّ اَمْمِنْ حَرامٍ[19].
2: ثمرۀ محاسبههای کارکردِ روزانه آثار حتمی زیر است:
الف: «اصلاح» به موقع روشها و برنامههای اجراء شده بر اساس روایت امیرمؤمنانG «ثَمَرَةُ الْمُحاسَبَةِ صَلاحُ النَّفْسِ».[20]
ب: «یافت» نقطههای ضعف آموزشی، پرورشی، تربیتی و قرآنی خود یا دانشآموزان و یا در فرض دارا بودن از مسئولیتهای مدیریتی، کشف نقاط ضعف خود نسبت به دیگران، به خصوص آنکه یافت نقاط ضعف کمکم آثار خویش را در عملکرد روزانۀ خود نشان میدهد، و آرام آرام به مرحلۀ «ایمان» و بلکه به «تقوای» مدیریتی، آموزگاری، دانشآموزی و فرزندپروری نزدیک خواهد شد ـ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.[21]
ج: وصول به «سعادتمندی» ـ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ سَعِدَ.[22]
د: واقع شدن در جبهۀ مقام امامتی حضرت امام هادیG و از کارکنان و ارباب جمعی واقعی آن حضرت واقع شدن ـ لَيس مِنّا مَن لَم يُحاسِبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَومٍ.
[1]. انسان: 1.
[2]. بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج24 ؛ ص19
[3]. یونس: 5.
[4]. نبأ: 27.
[5]. حاقه: 20-19.
[6]. همان: 26-25.
[7]. انبیاء: 97.
[8]. انبیاء: 1.
[9]. انبیاء: 97.
[10]. مجمع البيان، ج2، ص531، ذيل آيه 202 سوره بقره.
[11]. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج2، ص299.
[12]. نبأ: 36.
[13]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص453.
[14]. انبیاء: 47.
[15]. زلزال: 8-7.
[16]. حجر: 93-92.
[17]. اسراء: 14.
[18]. بحارالأنوار، ج27، ص73.
[19]. مکارم الأخلاق، ص468.
[20]. غررالحکم، 4656.
[21]. حشر: 18.
[22]. غرر الحکم، 7887.